اندیشه های سیاسی در اسلام (ابراهیم غلامی)
اندیشه های سیاسی در اسلام (ابراهیم غلامی)
اندیشه های سیاسی عارفان و بزرگان و دانشمندان در اسلام از ابتدا تا کنون

الف ) اقتدار گرایی:

وجه اقتداری یکی از ویژگیهای بارز نظام سیاسی سنتی در جهان اسلام بوده است . نظریه های قدیم نظام سیاسی نصوص دین را مورد استناد قرار می دهند . اندیشه های قدیم شیعه نیز ساختار اقتدار گرا و تا حدودی جبری است.

ب) شخص محوری :

شخص محوری و کردار فراقانونی حاکم، سابقه به قدمت آثار افلاطون دارد « قانون » هرگز نمی تواند مصالح زندگی اساسی را در شرایط و موارد خاص تامین می کنند . نظریه های قدیم اهل سنت، همواره به قدرت ولایت و اصالت می دادند و شرایط مثل عدالت، دانش و اجتهادرا از اوصاف مکمل قدرت می دانستند.

پ) وحدت قوا؛ ولایت عام:

ولایت خلیفه / امام و عدم تفکیک و تمایز بین امر دینی و امر سیاسی از مهمترین ویژگیهای نظام سیاسی در فرهنگ اسلامی است. دولت قدیم مسلمانان اولاً برای دو امر دینی و سیاسی تمایز و استقلال قائل نیست؛ ثانیاً قوای تشکیل دهنده دولت را از یکدیگر تفکیک نمی نماید تمایز و تفکیکهایی همچون تفکیک حکومت به سه قوه مستقل از یکدیگر را نمی پذیرفت.

ت) الگوی امپراطوری :

در مقایسه با نظریه های جدید و نیز الگوی دولت در غرب و نظریه های قدیم نظام سیاسی در جهان اسلام، بطور کلی با مفهوم «سرزمین» و «مرزهای سرزمینی و ملی» بیگانه بود . نظریه های قدیم نظام سیاسی بی آنکه مقیّد به جغرافیای خاص و مرزکشیهای سرزمینی باشند زندگی سیاسی را بر مبنای تقسیم انسانها به مومن و کافر و طبعاً تقسیم جهان به دارالسلام و دارالکفر سامان می دادند. تمدن سنتی مسلمان در فضای هندسی «شهر»یا «سرزمین» و مختصات جغرافیایی آن که مرکب از زمین و ساکنان آن باشد شکل نگرفت.

خصلت انديشه سياسي اهل سنت:

1)تقدم عمل بر نظريه: اول كاري انجام مي شد و سپس براي توجيه آن مباني نظري نوشته شد. لذا تا زماني كه صحابه زنده بودند نیازی به تئوري پردازي نداشتند.

2)اولويت امنيت بر عدالت: در مقام تعارض كسي كه امنيت را برقرار كند لازم الاطاعه و مشروع است که باعث رواج محافظه كاري در اندیشه سیاسی اهل سنت شد.(بيعت با حاکمان سفاک با اين توجیه كه او امنيت برقرار كرده )خصوصا در زمان بروز خطر اسماعيليه ایران و فاطمیون مصر اين تفكر رواج بيشتري پيدا كرد تا حكومت عباسي از مقبوليت نيفتاده و مسلمانان به سمت اسماعيليه گرايش پيدا نكنند.

3)مصلحت گرا: از آنجا كه از ابتدا پس از وفات پيامبر اكرم (ص) وارد سياست شدند عملا پيچيدگي ها را ديدند. ممكن است دستور ديني درباره امري نداشته باشيم،  گاهي خلاف شرع و قانون هم هست.

جمع بندی فقه سیاسی اهل سنت در دوره میانه: (دوره عباسیان و عثمانی ها):

بر گرفته از "کتاب قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام" دکتر فیرحی: به جز چهار مذهب بزرگ و موجود, ديگر مذاهب فقهى دست خوش انقراض شده و به كلى از ميان رفتند. علت غلبه و گسترش اين مذاهب, سازگارى با مشرب خلفا و بعدا سلاطين, و حمايت دولت از آنان بود. بعنوان مثال, مذهب حنفى به وسيله اينكه خلفاى عباسى قضات را از بين آنان انتخاب مى كردند بر همه بلاد اسلامى غلبه يافت. و توجه سلاطين ايوبى به مذهب شافعى موجب رواج اين مذهب در مصر, و نيز استيلاى تركان سلجوقى بر بغداد موجب گسترش اين مذهب در عراق و ايران شد. عمده طريق استيلإ و استمرار مذاهب فقهى, نهاد قضاوت و شيخ الاسلامى بود كه اين دو نيز توسط خليفه يا سلطان تعيين و نصب مى شد.

به هر حال, در شرايطى كه حيات و دوام مذاهب فقهى وابسته به قدرت سياسى بود, تإملات فقه سياسى اهل سنت نيز, به ضرورت, سمت و سويى ويژه پيدا كرد كه توجيه اقتدار وجه غالب آن بود. ((فقه الخلافه)) به اين لحاظ كه با ساخت قدرت عجين شده است, با ديگر حوزه هاى فقه سنى تفاوت مهمى نيز دارد

فقه سياسى دوره ميانه, كمتر به الگوى اختيار و انتخاب خليفه توجه نمود و هر گز به سازو كارهاى كار بست شورى در زندگى سياسى نيانديشيد. بلكه به موازات تحول و گسترش دولت در سنت ايرانى, عمومابه دو شيوه ولايت عهدى و غلبه مسلحانه حاكم پرداخت. گفتمان سنى هر چند شرايطى براى خلافت وضع نمود و بطور بنيادى بر تبار قرشى حاكم در جامعه اسلامى تإكيد داشت, اما چنين تإكيدى, به اين لحاظ كه با منطق قدرت در دوره عباسى دچار تغاير شده بود, به حاشيه رفته و نظام سياسى مسلمانان سرانجام در راه همواره سلطنت تغلبيه فرو غلطيد.

فقه سياسى اهل سنت, با گسترش انديشه فوق كه بر حضور عريان و استيلايى قدرت تإكيد داشت, اقتدار و غلبه را پوشش جبرى و ماورإالطبيعى داد ولاجرم, مومنان را به اطاعت مطلق و بدون پرسش از حاكمان فرا خواند. ماوردى با استناد به روايتى از پيامبر(ص) كه از طريق ابو هريره نقل شده است, از آمدن حاكمان نيك و فاجر در تاريخ و آينده اسلام خبر مى دهد كه وظيفه شرعى مسلمانان اطاعت از هر دو دسته از آنان است

نتيجه قهرى اين كژتابى تصويب گرفتن و اسلامى خواندن چنان دانش سياسى و منظومه معرفتى است كه نه در ((منطق باز سازى شده)), بلكه در منطق عينى و واقعى خود, آميزه اى از نظام عرب تبار قبيله و نيز سلطنت ايرانى ( اندیشه ظل اللهی) است. بطور خلاصه, فقه سياسى اهل سنت با ارجاع و ارتقاى ساخت قدرت در دوره ميانه به سطح دانش شرعى, چنان مشروعيتى بر نظام اقتدارى ـ استبدادى داد كه بى آنكه سلاح و صلابتى داشته باشد, مدتها بر اذهان مومنان سايه افكند.

تمام تإملات فقه سياسى اهل سنت درباره امامت و زندگى سياسى را می توان در يك عبارت كوتاه خلاصه نمود و آن جمله كوتاه اين بود كه; هر كس زور و قدرتش بيشتر, اطاعتش واجب تر است.

(نکته: به خاطر تأثیر قویتر فقه سیاسی اهل سنت بر تاریخ مسلمان تمرکز بیشتر بر آراء آنان صورت خواهد گرفت تا شیعیان)

نظام سیاسی شیعه :

الف) ماهیت امام                                        ب) هویت امام

 «امامت » نمونه عالی دولت اسلامی از دیدگاه شیعیان است. شیعه در لغت به معنای یاری کننده،دوستدار و پیرو است ؛و در اصطلاح به پیروان یکی از مهمترین مذاهب اسلامی اطلاق میشود که به رغم اشتراک در اصول اعتقادی با اهل سنت در باره امامت و رهبری سیاسی با آنان اختلاف نظر دارند . شیعیان امامت را از ارکان اعتقادی و نه فروع فقهی اسلام می دانند و عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امامان معصوم را برای اداره نظام سیاسی و هدایت جامعه اسلامی بعد از پیامبر برگزیده است.

الف) ماهیت امام :

 نظام آرمانی شیعه نظامی است که رهبری آن را امام معصوم به عهده دارد . شیعه برای منصب امام جایگاه دینی به مراتب قویتر از اهل سنت قائل است. وظیفه امام جانشینی پیامبر (ص)، تبلیغ  دین، هدایت معنوی بشر، قضاوت و اداره نظام سیاسی است امام در اندیشه شیعه منصب الهی است.

ب) هویت امام :

نظریه شیعه در باره امامت بر اساس وجود نص از جانب خداوند استوار است که پیامبر بیان کرده. شیعه امامان را «اوالامر» و اطاعت آنان واجب نموده است.

شرایط و اوصاف امام :

الف ) عصمت            ب) ولایت       ج) افضل بودن

الف) عصمت : منظور از عصمت  محال بودن ارتکاب هرگونه گناهان و رذایل کوچک و بزرگ از طرف امام (ع) است. (آیه تطهیر)

ب) ولایت: مراد هدايت باطني و معنوي انسان هاست. لذا زمين هيچ گاه خالي از حجت خداوند چه به صورت آشکار و چه در پس پرده غیبت- خالی نيست. امام به خاطر برخورداری از مقام عصمت قابلیت راهنمایی و هدایت مردم را در امر دین و دنیا دارد. 

  ج) افضل و اعلم بودن:  امام همانند پیامبر واجب است که افضل مردمان در صفات مهمی چون شجاعت، بخشندگی، راستگویی، عدل، تدبیر، عقل، دانش، و اخلاق باشد.

ويژگي هاي انديشه سياسي شيعيان:

  1. عدالت طلبي يا عدالت خواهي
  2. آرمان گرايی
  3. تقدم نظر بر عمل
  4. تقيه

انديشه سياسي شيعيان به چند دوره قابل تقسیم است:

  1. دوره امامت
  2. از آغاز غيبت كبري تا ابتداي صفويان
  3. دوره دولت صفويه
  4. عصر مشروطه
  5. عصر انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی

اندیشه سیاسی فارابي: آرمانشهر مدینه فاضله

گوشه گير و منزوي بود،  فوق العاده تيز هوش تا جايي كه لقب معلم ثاني را گرفت.عده اي مي گويند او در نسبت فلسفه يونان فقط مقلد نبوده بلكه مولّد هم بوده اما سيد جواد طباطبايي او را مقلّد فلسفه يونان مي داند. متفكری ست ايده آليست و بيشتر درباره بايدها حرف مي زند تا واقعيتها.

تز مهم فارابی مدينه فاضله است. رئيس اولي كه فارابي براي مدينه فاضله در نظر مي گيرد یا خصوصيات نبي را دارد يا امام را؛ از همين جهت به انديشه سياسي شيعه نزديك مي شود. نبي با عقل فعال (= حضرت جبرائیل) ارتباط دارد.

سوال اساسي براي فارابی و سایر فيلسوفان اسلامي سعادت است - در حالي كه در فلسفه مدرن رفاه و آسايش بسيار مورد توجه است- و سعادت حاصل نمي شود مگر اينكه در جامعه فاضله زندگي كند چرا که انسان مدني بالطبع - سرشت اجتماعي- است. رئیس مدینه فاضله به خاطر اتصال با عقل فعال، داناي به سعادت انسان شده و شايسته هدايت جامعه به كمال واقعی انسان مي‌گردد .

انواع مدينه :   

 1- فاضله : سعادت حقيقي را مي‌شناسند و در پشت سر رئیس مدینه به آن سو مي‌روند .

2- غير فاضله : شامل سه نوع می باشد.

غير فاضله

 

       جاهليه (6 نوع) : حقيقت و سعادت را نمي‌شناسند

      فاسقه : خير و حقيقت را مي‌شناسند ولي عامل به آن نيستند .

     ضاله : مردم داراي عقايد و اعمال باطل و فاسدند و رئيس هم گمراه است .

انواع شش گانه مدینه های جاهلیه:

        1- ضروريه : اكتفا به ضروريات حيات

        2- نزاله : هدف كسب ثروت است .

        3- خست و شقوت : هدف لذت جويي و کامیابی شهوانی است .

        4- الكراميه : هدف كسب كرامت و افتخار است .

        5- تغلبيه : مردم ستايشگر زور و استفاده از آن هستند.

       6- جماعيه يا احرار :  هدف آزادي است و مانعي براي كسي نبايد باشد .

فلسفه سياسي در اسلام با فارابي شروع شد و پس از فارابي حرف جديدي در فلسفه سیاسی مسلمانان زده نشد و اندیشه سیاسی عمدتاً در قالب شريعت نامه نويسي و يا سياست نامه ادامه حیات داد. در همین رابطه می توان به تداوم بینش افلاطونی ارسطویی بین سایر فلاسفه مسلمان همچون ابن رشد اشاره نمود که وی مانند فلاسفه يونان انسان را مدني الطبع مي‌داند و با تأکید بر نقش عقل، كمال را عقلاني توصيف مي‌كند و تحت تأثير جمهور افلاطون نظام جمهوري را نظام برتر مي‌داند و شيوخ را (فلاسفه و حكما) براي اين نظام مناسب مي‌داند. وي متأثر از افلاطون عدالت را در صدر مي‌نشاند و ذكر مي‌كند كه عدل ثمره معرفت حقيقي است و اين معرفت در دسترس فلاسفه قرار دارد .

 

امام محمد غزالي: سلفی گرا ی صوفی مشرب

الف) نكاتي درمورد غزالي       ب) برجستگيهاي فكري غزالي

الف) نكاتي در مورد غزالي

1- سيطره و تبحر گسترده و عميق در علوم آن دوران (فقه، كلام، فلسفه و تصوف)

2- رشد و ارتقاء و منزلت  فراگير اجتماعي وي و پشت پا زدن وي به همه اينها (سفر به شام، بيت‌المقدس، مكه و عهد در خانه خدا: حاضر نشدن نزد هيچ سلطاني و مجادله ننمودن در مباحث مباحث فقهي و كلامي

3- معرفي كتاب احياء علوم الدين

در صدد زنده كردن علوم دين بود و آنها را به صراط صواب نخست باز آورد و داد باطن شريعت را از ظاهر آن بستاند و توجه خواص را از فقه و كلام و غور در غوامض آن علوم به سير فني الانفس (و نه في الافاق : فقه و كلام) ستردن رذايل و تطهير باطن و علم طريق آخرت متوجه سازد . از نظر غزالي عده‌اي دين را در فقه خلاصه كرده‌اند كه از نظر غزالي فقه چيزي جز نيست جز فتاواي قضايي و جدل و مناظره براي كوفتن خصم

تز مهم غزالي در مورد فقه و ايده‌هاي وي در مورد فقيهان : فقه علمي است دنيوي نه دینی

دو استدلال وي درمورد دنيایي دانستن فقه: (البته استدلالهای بیشتری عرضه شده است)

استدلال اول: 1- بشر موجودي است اجتماعي؛ لذا ضرورت تقسيم و تنوع مشاغل .... که منجر به تضاد و تزاحم می شود (البته این تضاد لازمه حيات دنيوي و اجتماعيست و گریزی از آن وجود ندارد) و ضرورت رفع تضادهای دنیوی با توجه به علم حقوق شرعي = فقه) (نتیجه اینکه فقه علمي است دنيوي) از نظر غزالي انسان اگر تنها باشد و يا فرضاً صوفی باشد نياز چنداني به فقه ندارد .

استدلال دوم : اعمال انسان به دو قسمت تقسيم مي‌گردند :

1- اعمال جوارح (علم ظاهر):   عادات - عبادات

2- اعمال جوانح: قلوب: مهلكات (مذموم) منجيات (ممدوح)

فقه به ظاهر اعمال حکم می کند و معطوف به اعضاء و جوارح ماست. نجات و شفای قلب کار علم فقه و فقه دان نیست.

در مجموع كتاب احياء از چهار بخش عادات عبادات، مهلكات و منجيات تشكيل شده است و هر بخش شامل ده قسمت است (كوچك ترين بخش عبادات وبزرگترين آنها منجيات است) جالب است كه چنین باب بندی از کتاب تحت تأثیر نگرش وي به فقه و تصوف می باشد.

اشکالات دیگر وی به فقه و فقیهان:

1-بسنده كردن به ظاهر دين و دين ظاهري و لذا غفلت از امور باطني (زمينه سازي براي تجويز حيل شرعيه)

2- خلاصه كردن همه دين به فقه اصغر (مناسك) جامعه فقهي

3- بحث مبسوط پيرامون حيل شرعيه: زكات، رباء، طلاق زنان و...

4- رشد رذائلي همچون مجادله (كه ريشه در تكبر، نخوت و غرور فقيهانه دارد) در جدال و منازعه اگر شکست بخورد دچار حسد و کینه و اگر فتح و ظفر یابد دچار غرور و نخوت می شود.

غزالی می گوید صحابه کی اینقدر درباره نجاسات و آداب نماز حرف می زدند؟ علی رغم فقدان چنین وسواسهای فقهی آنها در دیانت از همه قویتر بودند؟ پس خضوع و خشوع از راه فقه حاصل نمی شود. همچنین وی می گوید عمل به دستورات فقهی می تواند عادت شود که دیگر ارزشی ندارد و توجه بیش ازحد به فقه باعث ظاهر گرا شدن و غفلت از امور باطنی و قلبی می شود. غزالی می گوید چرا بحث حیل شرعیه در فقه مطرح می شود؟ چون علم دنیوی و ظاهری است در حالیکه در امور باطنی صحبت از حیله های شرعی راهی ندارد. گر چه غزالي ويژگيهاي مثبت براي فقه همچون انتظام امور جامعه از لحاظ ديني و تسهيل كار پارسايان ذكر مي‌كند .

انتقادات غزالي به فلسفه وكلام:

كلام : فاسدي است براي دفع فاسد ديگر. متكلمان، در رأي غزالي همچون پاسبانند كه اگر دزدان نباشند به پاسبانان هم حاجت نمي‌افتد. تنها سود علم كلام، حراست از عقائد حق با انواع مجادلات ولي در هر شهري يك متكلم كافي است

آسيبها :

1- علم كلام كشف حقيقت نمي‌كند (كشف حقيقت كار دل است نه ذهن بايد وجدان كرد (پيدا كرد) نه كه بفهميم از جنس وصال است نه ادراك . (يقين ندارد)

2- يا وادي شك است و يا بدعت؛ كه هر دو برای دين مضر است.

3- چون كلام را درحقيقت رقيق شده فلسفه مي داند لذا در نهايت آنرا مانند فلسفه نقد مي‌كند.

علم کلام کشف حقیقت نمی کند، کشف حقیقت کار دل است نه ذهن، حقیقت را باید وجدانی کرد نه اینکه فهمید. به عقیده غزالی محصول عقل فلسفی شک وتردید است و کمیاب ترین کالا در بین فلاسفه، یقین است،  عقل وادی شک و حیرت است در حالی که در ساحت دل،  یقین و جزم داریم. در حالیکه از نظر غزالی دین قوه درک بشر قلب است نه عقل. در هر شهر یک متکلم کفایت می کند که اگر برای کسی شبهه ای ایجاد شد رفع کند و اگر شبهه ای مطرح نشود نیاز به علم کلام نداریم. ضمناً اطراف پیامبر را متکلمین نگرفته بودند و خطاب قرآن به ناس (مردم) است نه متکلمین.

کاری که فلسفه می کنند مانند کار شیطان است. چون برای تمرد از فرمان خدا، استدلال و قیاس کرد و خدا بلافاصله او را راند. حوزه دین حوزه تقلید و پذیرش و تسلیم است. مشكل فيلسوفان این است که مي‌خواهند با فلسفه يوناني به استقبال و تحليل حكمت ايمانيان بروند. حكم به كفر و زندقه بودن فلاسفه ای همچون بوعلي سينا می دهد. غزالی علوم دینی ای را موجه می داند که از جنس علم باطنی(شهودی ) باشند. لذا بر تصوف ذكر خانقاه، تأكيد زيادي مي‌ورزد و زهد عجيبي را نشان مي‌دهد (در لباس و خوراك و...)

دفاعیات غزالی از زندگی زاهدانه

درباره زهد و توکل وسواسهای عجیبی دارد و به قول شهید مطهری(در کتاب انسان و سرنوشت) عقاید بسیاری از مردم این گونه است. اینکه من در بیابان در چاه بیفتم و صدا بزنم کسی بیاد کمکم کند خلاف توکل است باید فقط به خدا توکل کرد که خدا به دل کسی بیندازد و بیاید و مرا از چاه درآورد. کمک خواستن از دیگری بی اعتقادی به قضا و قدر الاهی است. انسان نباید بیش از سه وعده غذا بیشتر داشته باشد، نباید بیش از یک جامه داشته باشد که اگر نیاز به شستشو داشت باید در خانه بماند تا لباسش خشک شود. این برداشت از توکل به قول شهید مطهری انسان را ضعیف و حقیر و ناتوان(مومنان هر چقدر ضعیف و بی خاصیت تر، متدین تر) بار می آورد.

تئوری غفلت غزالی:

استن اين عالم غفلت است             هشياري مر مردمان را آفت است .

داستان مرد بنی اسرائیلی که زبان حیوانات را فرا گرفت. دنیا و معیشت دنیا مانند مسابقه فوتبال ست و همه سرگرم این مسابقه هستند و اگر کسی از پایان انتخابهای شغلی، معیشتی و اجتماعی اش خبر دار باشد تن به بسیاری از مشقات، حرصها و تکاثرها نخواهد داد. اساس زندگی دنیا بر غفلت است و قوام زندگی دنیوی غافلانه ست نه هشیارانه. بقاء تداوم، توسعه و پيشرفت دنيا مرهون همين غفلت است . مرگ ما را تكان مي‌دهد و به هوش می آورد. تز جالب غزالي در مورد اينكه همه نبايد زاهد باشند و گرنه جامعه انسانها گرفتار فساد، قحطي و هلاك انسانها خواهد شد.

اندیشه سیاسی غزالی:

غزالي در دوراني مي زيست كه حكومتها از راه غصب حياتشان  ادامه مي یافت لذا وي مي گفت هر آن كسي كه دارنده قدرت نظامي باوي بيعت كند او خليفه است. حمایت از خلیفه سنی بغداد در برابر شیعیان هفت امامی و مسیحیان صلیبی

اندیشه های سیاسی غزالی توجیه خلفای عباسی بود در برابر فاطمیون مصر و ترکان سلجوقی و یعقوب لیث در سیستان؛ و عقیده داشت اگر خلیفه ظالم بود اطاعت او واجب است و اگر یک قریشی با شمشیر توانست غلبه یابد اطاعت او واجب است. در زمان قبل از غزالی و هم زمان با او نهادهای وزارت،  سلطنت و خلافت شکل گرفت. بخاطر سابقه تمدنی و کاردانی شان وزارت معمولا در دست ایرانیان بود  و سلطنت در دست ترکان آسیای میانه بود. از قرن 3 تا 1300 حکومتهای ایران همه ترک بودند.

یعقوب لیث در سیستان حکومت عیاران (صفاریان) را پدید آورد و از خلیفه بغداد تبعیت نمی کرد. در جامعه سنتی آن زمان برای مردم بسیار مهم بود که امیر به خلیفه قریشی بغداد منتسب باشد. یعقوب لیث دید که شایعه پشت سرش زیاد رواج دارد شمشیرش را نشان داد و گفت که روی کار آمدن خلیفه با این بوده من هم با همین شمشیر روی کار آمدم پس نیازی به تایید خلیفه بغداد ندارم.خلفا می خواستند ترکها را در کنترل خود نگه دارند. خلافت نیازمند اقتدار و سلاطین ترک نیازمند مشروعیت بودند بنابراین به نام خلیفه خطبه می خواندند و سکه ضرب می کردند و صله ای می فرستادند و خلیفه هم نامه ای نوشت و آنها را تایید می کرد. افکار غزالی در باب شرایط خلیفه در این شرایط شکل گرفت.

اندیشه و منش سیاسی خواجه نظام الملک طوسی: نمونه برجسته سیاست نامه نویسی در جهان اسلام

برگرفته از کتاب "قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام" دکتر فیرحی: نظام الملك (408ـ 485ه'.) در مدت سى سال وزارت خود در دستگاه آلپ ارسلان (455ـ 465ه'.) و, نيز, پسرش ملك شاه (465ـ 485ه'.) كه هر دو از پادشاهان بزرگ سلسله سلجوقى بودند, سررشته كليه امور سياسى و مذهبى را بر عهده داشت. اين وزير نامدار ايرانى, با تإسيس سلسله اى از مدارس نظاميه بزرگترين نهضت فرهنگى را در تاريخ اهل سنت, و بمنظور گسترش فقه شافعى و كلام اشعرى, آغاز نمود. هدف عمده نظاميه ها, دفاع و توسعه سياست سنى, (اعم از خلافت عباسى و سلطنت سلجوقى) در مقابل نهضت نامرئى شيعه و بويژه اسماعيليان مصر بود. از اين رو, تمام مساعى خواجه استخدام قلم و عالمان نظاميه ها, بمنظور اقدامى متقابل در مقابل جامع شيعى الازهر بود. نورالله كسائى در توضيح سياست آموزشى و تبليغاتى خواجه مى نويسد:

خواجه به خاطر تعصب شديد مذهبى و اعتقاد خاصى كه به خلفاى سنى مذهب عباسى داشت, مصمم گرديد دارالخلافه بغداد را به عنوان يكى از بزرگترين مركز تبادل آرإ و عقايد مذهبى و حاكم بر جميع شئون اجتماعى مسلمانان در آورد. از اين رو كوشيد كه با صرف مبالغ زياد در بناى اين مدرسه[ نظاميه بغداد] و انتخاب استادان دانسمند و بنام و تعيين راتبه و مستمرى براى مدرسان و طلاب و ديگر برنامه هاى ابداعى, نظاميه بغداد را به صورت يكى از بزرگترين پايگاههاى مذهبى و تبليغاتى شرق اسلام در آورد تا بدين وسيله بتواند با تبليغات شديد و موثر اسماعيليه كه با سرعتى شگفت آور از سوى جامع الازهر قاهره, مركز خلفاى فاطمى, خلافت عباسى و مذاهب اهل سنت را تهديد مى نمود, به مبارزه بر خيزد. از اين جهت در اعمال همه امكانات مادى و نفوذ سياسى خويش در راه اعتلاى اين مدرسه كوشش فراوان نمود و تا حدودى نيز در اين راه توفيق حاصل كرد, زيرا نظاميه بغداد در اسرع وقت به صورت يكى از دار العلم هاى بزرگ اسلامى در آمد و توجه طالبان علم را از اقصى نقاط اسلامى به سوى خود جلب نمود.

م


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, توسط ابراهیم غلامی کارشناس ارشد اندیشه سیاسی در اسلام